فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره

نی نی نقلی من و بابا

شيرين كاري هاي دو سال و چهار ماهگي

فاطمه يكتا خانوم حافظه ي عجيبي در حفظ كردن شعرها داره... تمام شعرهاي كارتون ها، شعرايي كه من ميخونم و شعرايي كه مامانم براش ميخونه رو حفظه... خيلي تو كاراي خونه به من كمك ميكنه. لباسا رو ميندازه تو لباسشويي و علاقه داره كه خودش ماشين لباسشويي رو روشن كنه.. مداد رنگي و اسباب بازياش رو بعد از بازي كمك من جمع ميكنه وسيله هاي سفره رو جمع ميكنه مياره تو آشپزخونه لباسا و كفشاش رو ميذاره تو كمد  و من عاااااشق اين كاراشم.... يعني دارم تميز بودن رو از دخترم ياد ميگيرم... اين تيپ رفتاراش به مادر شوهر جان رفته( خودمونيم ديگه!   من هيچ وقت تو بچگي از اين كارا نميكردم) بسييياااار با بچه هاي كوچيك و ني ني ها مهربون و خ...
29 آذر 1394

حال و روز ما

بالاخره امروز تميز كار اومد و خونه رو تميز كرد و از انجايي كه آقا بود و من تو خونه راحت نبودم، فاطمه يكتا رو برداشتم و رفتم خونه مامانم... خيلي خوب بود وقتي برگشتم خونه مثا دسته ي گل شده بود البته دست  شوهر جان درد نكنه چون بنده خدا يعني ميخواست درس بخونه ولي همش كمك تميز كار وسيله جا به جا كرده بود و در آخر هم فرشا رو پهن كرده بودن الان فقط مونده مبلا رو بيارن ( مبل ساز بد قولي كرد و كاري كه قرار بود به هفته اي بهمون تهويل بده الان دوهفته گذشته و هيچ خبري نيست)و يه سري اهداف ديگه هم تو سرم دارم كه انشالله عمليشون خواهم كرد.... هفته ي پيش رفتيم اصفهان و خدارو شكر خيلي خوش گذشت به يمن ورود جاري كوچيك به خونواده ي همس...
28 آذر 1394

تغييرات منزل

اين روزا يه لحظه  هم فكرم آروم نميگيره.... يعني هممممشششش فكرم مشغوله مشغوله تغيير دكوراسيون خونه خيلي كار دارم .......خييييييليييييي.... همه چيز بايد عوض بشه مبلا ، پرده ها،تميز كاري اساسي.... امروز بعد از يك هفته تلاش بالاخره تونستيم پارچه مبلي خوب و شيك پيدا كنيم خدارو شكر دوشنبه از صبح تا بعد از ظهر خونه معصومه بودم، خيلي خيلي بهم خوش گذشت و خدارو شكر همه چيز عالي بود و فاطمه يكتا و طاها هم حسااابييي با هم بازي كردن ، بدون اينكه دعوا كنن... از بامزگي فاطمه يكتا كه هر چي بنويسم  كمه، از مهربونياش نسبت به من و باباش از خانوم بودنش، از شيرين زبونياش اگه بقيهي بچه هامم مثل فاطمه يكتا باش...
13 آذر 1394
1